دیشب خواب دیدم همراه خواهر کوچکم گویا راه را گم کرده بودیم داشتیم پرسون پرسون دنبال آدرس میگشتیم برای استراحت زیر چادر یک هیئت در حال برپایی توقفی کردیم یکی از خادمین داشت یک بسته بزرگ رختخواب میگذاشت خواهرم یک لحظه گم شد رفته بود دستشویی از یک دریچه کوچک سر از یک غذاخوری در آوردیم برای برگشت دیدم دریچه خیلی کوچک است از کارمند آنجا درب خروجی را پرسیدم با احترام راهنمایی کرد!
خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 81