۱۹۲ - شمشیر و شمع

ساخت وبلاگ

دیشب خواب دیدم یک خانواده پاکستانی اومدن خونمون . گفتم بزرگتون کیه گفتن یه خواهر بزرگتر داریم که قم زندگی می‌کنه نمی‌دونم سر چی دعوامون شد یکیشون شمشیر کشید . فکر کنم شبیه سای بود . دسته قشنگی داشت لبه های دسته روبه تیغه شمشیر بودن ولی تیغه یه تیکه میلگرد بود بعد فضا آروم شد و اون شمشیر مثل یک شمع شد و یکیشون اونو روشن کرد!

خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار...
ما را در سایت خوابهاورویاهای یک آدم معمولی درشبهای تار دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6madamy8 بازدید : 55 تاريخ : شنبه 6 آبان 1402 ساعت: 17:05